۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

بیانیه‌ کانون نویسندگان درباره‌ رويدادهای خونين اخير


سرانجام، انتخابات نمايشي وغير دموكراتيك خردادماه به خون مردم رنگين شد. فرجام اين سناريوي ضد دموكراتيك چيزي جز اين نمي‌توانست باشد. روزنه‌ي كوچكي مانند اين انتخابات، كه حاكميت ناگزير از گشودن آن بود، كافي بود تا خواسته‌هاي سركوب ‌شده و انباشته‌ي مردم از آن فوران كند و به موجي گسترده بدل شود كه در روزهاي گذشته شاهد آن بوده‌ايم. ما بدون توجه به بازي قدرتي كه ميان نامزدها و جناح‌هاي مختلف ساختار قدرت درجريان است، و جدا از سوداهايي كه گردانندگان نمايش انتخابات در سر دارند، سركوب مردم و به خاك و خون كشيدن جوانان آزادي ‌خواه اين سرزمين را محكوم مي‌كنيم و بر اين باوريم كه تا آزادي بي‌قيد و شرط احزاب، سنديكاها،‌ اتحاديه‌ها وانجمن‌هاي آزاد و مستقل تأمين نشود، تا آزادي انديشه و بيان بي هيچ حصر و استثنا محقق نشود، تا بساط سركوب به طور جدي وكامل برچيده نشود، مشكل مرحله‌ي كنوني تاريخ جامعه‌ي ما حل نخواهد شد.
به سركوب و كشتار مردم پايان دهيد!
به اراده‌ي مردم گردن نهيد!


کانون نویسندگان ایران

26 خرداد 1388

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

دستهای رفاقت




قصه ی شهر جادو وقتی جادوگر پیر را نمی شناختیم شروع شد. گفته های مکارانه ی او برما چیره شد و او را محبوب خود پنداشتیم، با امید آنکه راه را برای نیل به آزادی هموار می کند. غافل از این که راهمان را جادوگر دزدیده بود. از همان موقع تا کنون از احساسات و سادگی ما سوء استفاده کرد و ما را با وعده و وعیدها مست و سرخوش ساخت. اینچنین شد که طلسم شدیم و حریق سبز سرزمینمان را به کبریت جنون سپردیم.
وقتی جادوگر بر منبر خون نشست و آزادگی را گردن می زد، انسانیت حراج شد و حس آزادی زنده بگور. پس طلسم بر ما آشکار می شد، آن روز مثل همیشه بود که منبر جادوگر پیر با صدای فریاد شده ی فرزندان شهر به لرزه افتاد... جادوگر رسواتر از هر روز...
اما هنوز هم پای گلدسته های آزاد صداها اعدام می شوند و جادوگر پیر استبداد همچنان به خود غره است و نمی داند از عظمت تا استهزا تنها یک قدم فاصله است و با گستاخی تمام سعی در حفظ تاریکی شهر دارد.
حال طلسم جادوگر رسوا باید با دستهای من و تو بشکند، تنها با دستهای رفاقت است که وحشت در تاریکی کشته می شود و این قصه ی آشنا فقط با اعتماد دست های من و تو پایانی حقیقی و خوش خواهد داشت و آفتاب آزادی را به شهر جادو می افکند.




اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد


من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

لیست پراکسی