۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

دانشجویان: با تهدید و احضار آرام نمی شویم


خبرنامه امیرکبیر: علیرغم حضورگسترده نیروهای امنیتی و لباس شخصی و پلیسضدشورش از صبح امروز در تمامی خیابان هاینزدیک به دانشگاه تهران، بسیاری ازدانشجویان دانشگاه های مختلف کشورتوانستند برای برزگداشت روز ۱۶ آذر دردانشگاه تهران حضور یابند.دانشجویان در ساعت ۱۲ ظهر امروز با شکستندرب دانشگاه تهران توانستند وارد دانشگاهشده و در تجمع “دانشگاه، فریاد آزادی”شرکت کنند. از صبح امروز حراست دانشگاهتهران به کمک نیروهای امنیتی به طرزوحشیانه ای به ضرب و شتم دانشجویانپرداخته اند. بنابر گزارش ها تاکنون دانشجویان بسیاریمضروب شده اند که حال برخی از آنان وخیماست. حراست دانشگاه تهران با ضرب و شتم یکیاز فعالین دانشجویی دانشگاه امیرکبیر، سروی را به گیت های امنیتی کوبیده است که ویتاکنون بیهوش است. همچنین تعدادی ازدانشجویان نیز در هنگام تلاش برای واردشدن به دانشگاه تهران آسیب دیده اند.پلیس ضدشورش همچنین با دانشجویانی کهنتوانسته بودند وارد دانشگاه شوند و قصدحضور در پشت نرده های دانشگاه تهران راداشتند به شدت برخورد می کرد.دانشجویانی که از دیگر دانشگاه ها وارددانشگاه تهران شده بودند، با سر دادنشعارهایی نظیر “مرگ بر دیکتاتور”،“دانشجو،می میرد، ذلت نمی پذیرد” ،“محمود احمدی نژاد، عامل تبعیض و فساد” وخواندن سرود یاردبستانی به دانشجویاندانشگاه تهران در مقابل دانشکده پزشکیپیوستند.دانشجویان همچنین پلاکاردهایی در دستداشتند که بر روی آنها نوشته شده بود: ”باتهدید و احضار آرام نمی شویم” ، ”حقوقزنان، حقوق بشر” ، “آزادی پوشش حق ماست”و “دانشجو،دانشجو،اتحاد،اتحاد”.در این تجمع نمایندگان دفتر تحکیم وحدت وانجمن های اسلامی کشور و فعالین دانشجوییدانشگاه های مختلف کشور به سخنرانیپرداختند.مهدی عربشاهی، دبیر تشکیلات تحکیم دربخشی از سخنان خود گفت: “ما امروز اینجاجمع شده ایم تا بگوییم برای ارزش هایدانشجو ایستاده ایم و در برابر ظلم میایستیم. کسانی که ادعا می کردند تجمع ۴۰۰۰نفری برگزار می کنند و دیروز دیدیم که ۴۰۰نفر را توانستند با اتوبوس وارد دانشگاهکنند، کجا هستند تا تجمع واقعی دانشجویانرا ببینند.”وی ضمن تاکید به اتحاد دانشجویان بامعلمان و کارگران گفت: “مگر ما جز آزادیبیان و تشکل های آزاد دانشجویی چه میخواهیم. مگر ما جز نشریات آزاد دانشجویی وآزادی دانشجویان چه می خواهیم؟”در همین حال دانشجویان با سر دادن شعار“دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” حمایتخود را از تمامی دانشجویان زندانی اعلامکردند.عربشاهی همچنین گفت: “ما می خواهیم فرزادکمانگر معلم در آستانه اعدام آزاد شود و بهسر کلاس هایش برگردد.”در ادامه حبیب فرحزادی، نماینده انجمندموکراسی خواه دانشگاه تهران، ضمن اعتراضبه حمله ماموران امنیتی به خانه سه تن ازاعضای انجمن دموکراسی خواه دانشگاه تهراندر شب گذشته گفت: “اکنون اوین را وارددانشگاه کرده اید.” وی افزود: “ین لشگر کشی واقعا برای چیست،به کمیته احضار می شویم، به زندان می رویم،ما نفس می کشیم. آن قدر که نیروهای ضد شورشرا به خیابان بکشیم.”در ادامه مجید توکلی از دانشجویاندانشگاه امیرکبیر از کلیه دانشجویان بهدلیل اینکه برای آزادی وی و احمد قصابان واحسان منصوری تلاش کردند تشکر کرد.وی افزود: “حق کشی، آزادی ستیزی، سرکوبینهادهای مدنی، جفا به زنان و دختراندانشجو، سانسور شدید رسانه ای،تبدیلرسانه های ملی به مونولوگ حاکمیت، پر شدنزندان ها از روشنفکران، همه اینها تبدیلاتفاقات روزمرده در کشور شده است. امروزسرزمین ما با سیاست های نادرست اقتصادیدولت مستبد فقیر تر شده و آسیب های فراواناجتماعی را سبب شده است. در این تجمع مهدیه گلرو دانشجوی محروم ازتحصیل دانشگاه علامه که چندی پیش به دلیلتحصن یک هفته در زندان بود گفت: “خوشحالمکه پس از یک هفته آزاد شدم تا یک ۱۶ آذردیگر در جمعیت دانشجویان صحبت کنم و بهپلیسها، حراستی ها و امنیتی ها بگم که منخواهان گرفتن حق تحصیل و حق آزادی آکادمیکخود هستم و حق خود را از آنان مطالبه میکنم.”سخنران بعدی نسیم سرابندی دبیر کمسیسونزنان دفتر تحکیم وحدت بود که گفت: “ما آمدهایم که بگوییم اجازه نمیدهیم که چنین طرحهایی در مجلس تصویب شود. اجازه نمیدهیم کهحوادثی نظیر دانشگاه زنجان، سهند و… که درآن دختران دانشجو مورد تعرض، تجاوز، وخشونت مسئولین حراست و کمیته های انضباطیدانشگاهها واقع شده اند تکرار شود. اجازهنمیدهیم که خشونت علیه دختران در دانشگاهها رایج شود.

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

امام جمعه رژیم در مشهد دانشجویان را تهدید کرد


ایسنا: امام جمعه مشهد گفت دانشجوبايد دشمن شناس باشد و به مسير سياسي كشوربه خوبي آگاه باشد، دانشگاه جاي سياستبازي نيست بلكه جاي رشد سياسي است و مكاننخبه پرور جامعه نبايد ويروس زده و آلودهبه سياست زدگي باشد. علم‌الهدي افزود تشكل‌هاي دانشجويينبايد با لبخندهاي مزدوران غرب زده واردجبهه‌ي جنگ نرم دشمن شوند. دانشگاه مكانيبراي جريان‌هاي لائيك و ضد ارزشي نيست.دانشجو نباید با گروه‌هاي لائيك و ضدارزشي هماهنگ شود و اگر از يك حلقوم كثيفاين صدا بلند شود، دانشجو (مزدوران بسیجی)بايد اين گلو را بفشارد و اين صدا را خفهكند.

۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

کسب لذت جنسی از دختر کمتر از شش ساله مجاز است؟


سایت اطلاع رسانی حضرت آیت اللهالعظمی سید محمد صادق روحانیhttp://www.rohani.ir/estefta سؤال: آیا در اسلا م کسب لذت جنسی از دخترکمتر از شش ساله مجاز است یا نه ؟ جواب: با نزديكي حرام است و بدون آن اگر عقدنشود نيز حرام است و اگر عقد بشود و آن دختراذيت نشود جائز است.

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

(((( هذیان "رفتار سازی" از دانشجو تا جامعه ))))


تنگنای وخامت اقتصادی، تحریمها واعتراضات مردمی، رژیم استبدادی – مذهبی ولایت فقیه را وادار کرده است فتیله فشاربه جامعه را از دانشگاه تا سطح جامعه بازهم بالاتر بکشد.احضار والدین دانشجویان به شورای انضباطیدانشگاه و طرح "انضباط اجتماعی" دو نمونهاز آثار وحشت زدگی رژیم در برابر مردم و بهویژه نسل جوان و آگاه دانشجو است.سید مهدی طیبی، دبیر شورای انضباطیدانشجویان وزارت بهداشت اقرار می کند کهراه های مقابله با "تخلفات" را از همانروزهای اول شروع دانشگاه به دانشجویانگوشزد کرده است. با این وجود او تهدید کردهاست خانواده جوانانی که از سدهای بزرگتحصیلی عبور کرده اند تا عهده دار آیندهکشور شوند را نیز تحت فشار خواهد گذاشت.این اقدامات افسار گسیخته، بیش از هر چهنشانه ی وحشت رژیم از این قشر جامعه و به تهدیگ خوردن کفگیر تدابیر سرکوبگرانه علیهنسلی است که همواره برای حکومت مستبددردسر ساز بوده است.به موازات این، یک "طرح انضباطی" دیگر درسطح جامعه با هدف "رفتار سازی" به راه میافتد تا به ظاهر با متکدیان و معتادان کهبازگو کننده کارنامه خود رژیم هستند،مقابله شود. این نمایش "24 ساعته" که باسرازیر کردن ماموران ویژه آگاهی، موادمخدر، اطلاعات، امنیت و امداد و همکاریقوه قضاییه، دادستانی تهران و شهرداریعملی می شود، انتقال هول و هراس حکومت ازشورشهای مردمی از خود به درون جامعه است.این اقدامات نشان می دهد که پروژه "رفتارسازی" رژیم در 30 سال گذشته به خوبی نتیجهداده است: رفتار منزجرانه مردم در برابرحکومت ولایت فقیه!

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

ترس و وحشت رژیم از اعتراضات دانشجويی در روز 16 آذر


سایت رجانیوز متعلق به باند فاشیستی احمدی نژاد: "برنامه‌ وزارت علوم براي جلوگيری از سوءاستفاده‌ ضدانقلاب از 16آذر
وزير علوم در جمع روساي دانشگاهها از برنامه‌ وزارت علوم براي جلوگيري از سوءاستفاده‌ ضدانقلاب‌ها از 16 آذر خبر داد.
زاهدي در اين مراسم با اشاره به قرار گرفتن در آستانه روز 16 آذر، گفت: با در نظر گرفتن برنامه‌هايي درصدد جلوگيري از سوءاستفاده‌هاي برخي ضدانقلاب‌ها از روز 16 آذر- روز دانشجو هستيم تا روز دانشجو را با ايده ضد استكباري و آرمان‌هاي عدالت‌جويي دنبال كنيم."
گفتنی است دانشجویان مبارز در شهرهای مختلف ایران در حال تدارک مراسم 16 آذر هستند و قصد دارند در روز دانشجو دست به اقدامات اعتراضی علیه رژیم بزنند.

اگر اعتراف نامه را امضا نکنی، همسرت را عریان خواهیم کرد

ناصر خیراللهی زتدان رجایی شهر : ساعت ها مرا از دست یا پا می آویختند و اجاق گاز زیر پایم روشن میکردند ، طی این مدت 4000 ضربه شلاق بر بدنم زدند و چند دنده قفسه سینه ام را شکستند …..هر دو دست و یک پایم به مدت 7 ماه فلج موقت گردید و بیش از شش بار مجبور شدند از طریق اورژانس اصفهان مرا احیا کنند …….. همسرم را بازداشت نمودند و در حضور من چادر و روسری از سر او برداشتند ؛ سرگرد مختاری شخصا مبادرت به این شکنجه شنیع و فجیع نمود و تهدید کرد اگر زیر برگه اعتراف نامه ای را که خود آنان تنظیم کرده بودند امضا نکنم ، همسرم را عریان خواهند نمود لذا برای نجات او و دفاع از ناموسم مجبور به امضای اعتراف نامه فرمایشی و دیکته شده آنها گردیدم و بعد از آن 23 ماه در سلول انفرادی ، بدون ملاقات و بدون تلفن نگهداری شدم ….25 صفحه شکایت رسمی به تمام مقامات جمهوری اسلامی با ذکر تمامی جزئیات و شکنجه ها نوشتم از جمله بیت رهبری ، حفاظت اطلاعات قوه قضائیه ، دادستان کل کشور، دادسرای انتظامی ، حفاظت اطلاعات ناجا ؛ و لیکن کو گوش شنوا و دادرسی و فریادرسی ! …….. با محاکمه ای 15 دقیقه ای محکوم به 18 سال حبس نمودند، این همان عدالتی است که جمهوری اسلامی داعیه گسترش جهانی آن را دارد.

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

Ahmadinejad's Nominee for Interior Ministry is a veteran Revolutionary Guard

Mullahs' President Mahmoud Ahmadinejad nominated Sadeq Mahsouli to succeed Ali Kordan -- an infamous figure in the diploma-gate scandal -- as the next Interior Minister.
Mahsouli was among the most criminal commanders of the Islamic Revolutionary Guard Corps (IRGC) with a long record in the suppression and murder of the people of East and West Azerbaijan provinces.
He was the IRGC commander for the country's Fifth Military District (East and West Azerbaijan), commander of the IRGC Sixth Special Expeditionary Division and for some time the IRGC's inspector-general.
As the city governor for Orumieh and deputy governor of West Azerbaijan, he played a major role in the suppression of anti-government uprisings in the province.
Aside from being Ahmedinejad's closest confident, Mahsouli was his commander while they both served as members of IRGC's hit squads in the 1980s and 90s with Ramadan Garrison -- located in west Iran across the boarder with Iraq. The unit's special mission was to assassinate Iranian dissidents abroad.
However, 1980s assassin turned businessman and made millions of dollars with the help of lucrative projects offered to him by the IRGC for his services to the mullahs' Supreme Leader Ali Khamenei. He has earned a nick name among his cronies as Brig. Gen. "billionaire."
----Reza Shafa is an expert on the Iranian regime's Intelligence networks, both in Iran and abroad. He has done extensive research on Iranian Ministry of Information and Security (MOIS) also known as VEVAK, Intelligence Office of Islamic Revolutionary Guard Corps (IRGC), and Qods Force among others. Currently he is a contributor to NCRI website.

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

Iran: Special police patrols


Iran: Special police patrols



Thursday, 13 November 2008
NCRI – The mullahs' regime announced the start of a new "security drills" in Tehran for a six day period beginning on Monday.
Simultaneous with the games, the State Security Forces (SSF) – mullahs' suppressive police – has tightened the security by having Special Patrols on Tehran traffic jammed streets.
According to reliable reports from the Resistance sources in Iran, most street corners are manned with 10 SSF agents. In addition, there are Special Patrol Vehicles roaming around the city districts making their presence visible to local residents. They intentionally turn on their sirens and beacon lights to terrorize the public.
Rajabzadeh called the new move "public security and serenity." He then went on to say,"30,000 SSF agents with 4,000 military vehicles and 50 helicopters will guarantee Tehran's security during the maneuvers." On November 1, Brig. Gen. Abdullah Iraqi, commander of the Islamic Revolutionary Guard Crops (IRGC) Prophet Mohammad's garrison in charge of Tehran's protection announced a new security plan for the capital, reported the state-run news agency Fars. "Units from Bassij [paramilitary Bassij force] joining the regular State Security Forces (SSF) – mullahs' suppressive police-- began patrolling the streets of capitals," Iraqi said.
"We tested these units for their performance on duty with regular SSF units and the results were overwhelming. Thus, since October 28, the mix Bassij and SSF units went fully operational throughout Tehran. The units will replace the fixed check points operating in the capital," Iraqi added. He said that the reasons for the changes were a better security respond to the citizens' growing need for higher security in Tehran's districts.
However, the real reason behind the IRGC and SSF new plans are adopting more suppressive measures against rising popular protests in Tehran and elsewhere in the country.

۱۳۸۷ آبان ۱۱, شنبه

چرا برای آخوند هرزه حکم سنگسار صادر نشد؟


در روزهاي گذشته، خبر انتشار فيلمي مبتذل در اينترنت متعلق به حجة السلام والمسلمین حسن گلستانی رئیس ستاد اقامه نماز شهرستان تویسرکان و از اعضای هیات امنای ستاد ائمه جمعه و جماعات استان همدان ، موجب شد فضاحتی ديگر برای روحانیت شیعه به بار آورد، در این راستا سایت های خبری شیعی جهت سرپوش گذاشتن به این عمل شنیع زشت زناتبلیغات گسترده ای به راه انداختند.به گزارش ”سنی نیوز“ سایت تابناک وابسته به فرمانده اسبق سپاه پاسداران در تحليلي با عنوان «برخورد قضايي با متهم پديده بلوتوثيِ روزهاي اخير» - سعی نموده آبروی از دست رفته روحانیت شیعه را با درج این مطلب كه” حجة السلام والمسلمین حسن گلستانی” یک روحانی نما بوده کم رنگ جلوه دهد. از آن جا که طبق ِ قوانین ِ کیفری ِ ایران، مجازات ِ زنا کنندگان، سنگسار و اعدام است مسولین قضایی در یک اقدام عجیب ۱۰۰ ‏ضربه شلاق و نيز تبعيد از استان همدان به يكي از مناطق بد آب و هواي كشور كه نام آن عنوان نشده، بسنده کردند.

۱۳۸۷ آبان ۱۰, جمعه

اعلام بازنشستگی

سنگ پای قزوین بعد از شنیدن مصاحبه جدید کردان: « خوشحالم که پس از یک عمر تلاش و خدمتگذاری صادقانه بالاخره جانشین مناسبی برای خود پیدا نموده و اکنون میتوانم با آرامش خاطر و برای همیشه اعلام بازنشستگی نمایم»!طبق آخرین اخبار رسیده، سنگ پای قزوین با شنیدن مصاحبه جدید کردان مبنی بر اینکه «براي استعفا حجت شرعي ندارم و بنده در هر شرايطي خادم انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي خواهم بود» و در حالی که از اینهمه وقاحت و پررویی ایشان به شدت متاثر و رو سفید شده بود برای همیشه از مقام خود کناره گیری کرده و جناب آقای کردان را به عنوان جانشین تام الاختیار خود معرفی نمود!همچنین لازم به ذکر میباشد که طبق شایعات رسیده احتمال میرود که «بادمجان دور قاب چین» نیز به زودی کامران نجف زاده (خبرنگار تلویزیون رژیم) را به عنوان جانشین خود معرفی نموده و برای همیشه از مقام خود کناره گیری کند.طبق همین شایعات «دستمال یزدی» نیز مدتها است که در پی اعلام جانشین دائمی برای خود بوده ولی به دلیل کثرت افراد ذیصلاح در نظام پربرکت اسلامی ایران هنوز موفق به انتخاب قطعی نگردیده است.

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

A man hanged in public in Northern Province of Gilan


NCRI – A young man identified as Qanbar Kelari was hanged in public outside Nashtaroud prison in the northern province of Gilan.
The 34-year-old Kelari cried, I was innocent but that did not save him from facing the gallows minutes later.
The crowd watching the hanging turned against the security forces and local judiciary officials carrying out the sentence.
The clashes between Nashtaroud residents and State Security Forces lasted for hours stopping transfer of the prisoner's corpse from the scene.
On January 31, the mullahs' judiciary chief, Mahmoud Hashemi Shahroudi, ordered death penalty should be carried out behind close doors. This is a new tactic by the Iranian regime to carryout other heinous crimes such as amputating limbs and gouging eyes behind closed doors."We have repeatedly seen that people expressed sympathy with the person who was going to be hanged in public. People even expressed their abhorrence at the execution of the sentence," said the assistant prosecutor for sentences in Tehran's criminal prosecution office, the state-run daily Javan reported on January 31.
"With far less expenditure, executions could be carried out in prison," he added. The state-run websites also admitted to the adverse effects of public hangings and noted that the victims' gestures before being hanged deeply affected the young people and left heroes image in their minds. These websites regretted that in addition to generating hatred among people, public hangings have also damaged the status of the regime in the world.

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

قطار نقض حقوق بشر "بدون ترمز" و "دنده"


در زندانها هم انگار خبرهايي است: "محمد صديق کبودوند" به گفته "سازمان حقوق بشر کردستان" تحت فشار ‏است.ممنوع الملاقات شده و از لحاظ رواني شديدا تحت فشار قرار گرفته است. "صباح نصري" و "هدايت ‏غزالي" دو دانشجوي دربند کرد به 209 برده شده اند با آنکه وضعيت "هدايت" وخيم اعلام شده بر اثر اعتصاب ‏غذا.وکلاي "منصور اسانلو" هم طي نامه اي به مسئولان قضايي نوشتند:" موکل ما نيازمند مراقبتهاي پزشکي ‏است". و اين در حالي است که اتحاديه هاي کارگري دهها کشور جهان از روز دوشنبه، در "هفته اقدام حمل و نقل ‏جاده اي"، همبستگي خود را با کارگران ايران اعلام مي کنند. ‏

در چنين شرايطي ‏40 نفراز دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي با انتشار نامه ‏اي تحت عنوان "استادان ما را به دانشگاه بازگردانيد" نسبت به اخراج يا بازنشستگي اجباري ‏استادان اين دانشگاه ‏اعتراض كردند. ‏

فعالان زن هم که اين روزها درگيرند و معترض به ‏ لايحه موسوم به "حمايت از خانواده"، در گفتگو با "روز" ‏مي گويند: "مسئولان عامدانه با زنان لج مي کنند".‏

همه اينها به جاي خود، تنها خبر خوب هفته آزادي "عمادالدين باقي" بود.با آزادي اين فعال حقوق بشر 4 سال ‏زندان و 55 احضار در کارنامه اش ثبت گرديد.گزارشگران بدون مرزدر همين خصوص دراطلاعيه اي مي ‏نويسد: "عماد باقي آزاد شد اما ايران همچنان بزرگترين زندان روزنامه نگاران در خاورميانه است".‏

باري... قطار نقض حقوق بشر "بدون ترمز" و "دنده" و با سرعت درحرکت است.به مقصدي نامعلوم.70 ميليون ‏ايراني در واگن هاي اين قطار دست و پا مي زنند. بي خود نيست که يک روز امثال "گلشيفته فراهاني" و "ميترا ‏حجار" خود را از قطاربه بيرون پرت مي کنند، بازاريان يک هفته تعطيل مي کنند بازار را و سرمايه هاي کشور ‏به جاي نوشتن "شادنامه"، "رنجنامه" مي نويسند.بي خود نيست...

((((( قطار نقض حقوق بشر بدون دنده و ترمز )))))



يک هفته با حقوق بشر


مهر است و مردم ايران "سوار بر قطاري بدون ترمز" در رهند.هر روز و در هر واگن قطار خبرهايي است.در ‏زندانش، دانشگاهش، از زنان و مردانش، کارگر روزنامه نگارش. در يک کلام از همه سرنشينانش.سرگذشت ‏مردم ايران در هفته اي که گذشت را مي خوانيم. ‏





و شايد در کلاس جبراني بود که مسئولان قضايي حکم" زهره" و "آذر کبيري"، دو خواهر محکوم به سنگسار را ‏نقض کردند و پرونده رفت براي بازنگري.با اين وجود هنوز 4 نفر ديگر حکم سنگسار دارند.‏

همزمان، انجمن صنفي روزنامه نگاران هم کارنامه ديگري را نشان مي دهد: وضعيت روزنامه نگاران در ‏تابستان امسال.و مي خوانيم: حقوق روزنامه نگاران در سه ماهه تابستان 1387 هر ‏‏18 ساعت يكبار از سوي ‏مسئولين دولتي مورد تعرض قرار گرفته است.‏

آنطرف تر يک مقام قضايي ناقل خبري مي شود که در نوع خود عجيب است: "بيش از يکصد هزار نفر در ‏ايران، ممنوع الخروج و ممنوع المعامله هستند". معادل ساده تر اين دو مجازات شايد اين باشد؛ ممنوع ‏الخروج:زنداني به مقياس ايران و ممنوع المعامله: يک نوع تحريم.‏

مهر است اما بي مهري حاکميت هر روز و همه روز گريبان يکي را مي گيرد.بازداشتها را نگاهي بياندازيد: ‏‏"مجتبي لطفي "مسئول دفتر آيت الله منتظري در قم بازداشت مي شود، چهار درويش گنابادي به نامهاي "سياوش ‏ساکي"، "مرتضي سپندار"، " امين صفاري"، "هادي اباذري" توسط نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي در مقابل ‏حسينيه دراويش در کرج دستگير شدند."جواد عليزاده "فعال دانشجويي اخراج شده به زندان مي رود.‏

يا محکوميت هاي اين هفته را ببينيد: "دکترمحمد مهدي احمدي" دبير سابق شوراي مرکزي انجمن اسلامي ‏دانشجويان دانشگاه هاي شيراز و علوم پزشکي طي حکمي از سوي شعبه اول دادگاه انقلاب شيراز به اتهام " تبليغ ‏عليه نظام " به ۸ ماه حبس محکوم شد. "حسين رحماني" دانشجوي کامياراني به 6 سال حبس محکوم گرديد. حکم ‏دو سال حبس تعليقي" آرمان صداقتي" عضو سابق شوراي مرکزي انجمن اسلامي پلي تکنيک در دادگاه تجديد ‏نظر تأييد شد.همچنين ‏"مهران بندي اميرآباد" از فعالان جامعه بهائي را به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به سه سال و ‏نيم حبس وسه سال تبعيد به شهر بابک محکوم کردند. ‏

و به همين ترتيب مي رسيم به احضارها: بيش از 30 نفر از دانشجويان دانشگاه يزد، به کميته انضباطي احضار ‏شدند.بعلاوه، سولماز ايگدر، خبرنگار کانون زنان ايراني به شعبه ۳۱ دادگاه انقلاب مستقر در شهرري احضار ‏شد. ‏



در زندانها هم انگار خبرهايي است: "محمد صديق کبودوند" به گفته "سازمان حقوق بشر کردستان" تحت فشار ‏است.ممنوع الملاقات شده و از لحاظ رواني شديدا تحت فشار قرار گرفته است. "صباح نصري" و "هدايت ‏غزالي" دو دانشجوي دربند کرد به 209 برده شده اند با آنکه وضعيت "هدايت" وخيم اعلام شده بر اثر اعتصاب ‏غذا.وکلاي "منصور اسانلو" هم طي نامه اي به مسئولان قضايي نوشتند:" موکل ما نيازمند مراقبتهاي پزشکي ‏است". و اين در حالي است که اتحاديه هاي کارگري دهها کشور جهان از روز دوشنبه، در "هفته اقدام حمل و نقل ‏جاده اي"، همبستگي خود را با کارگران ايران اعلام مي کنند. ‏

در چنين شرايطي ‏40 نفراز دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي با انتشار نامه ‏اي تحت عنوان "استادان ما را به دانشگاه بازگردانيد" نسبت به اخراج يا بازنشستگي اجباري ‏استادان اين دانشگاه ‏اعتراض كردند. ‏

فعالان زن هم که اين روزها درگيرند و معترض به ‏ لايحه موسوم به "حمايت از خانواده"، در گفتگو با "روز" ‏مي گويند: "مسئولان عامدانه با زنان لج مي کنند".‏

همه اينها به جاي خود، تنها خبر خوب هفته آزادي "عمادالدين باقي" بود.با آزادي اين فعال حقوق بشر 4 سال ‏زندان و 55 احضار در کارنامه اش ثبت گرديد.گزارشگران بدون مرزدر همين خصوص دراطلاعيه اي مي ‏نويسد: "عماد باقي آزاد شد اما ايران همچنان بزرگترين زندان روزنامه نگاران در خاورميانه است".‏

باري... قطار نقض حقوق بشر "بدون ترمز" و "دنده" و با سرعت درحرکت است.به مقصدي نامعلوم.70 ميليون ‏ايراني در واگن هاي اين قطار دست و پا مي زنند. بي خود نيست که يک روز امثال "گلشيفته فراهاني" و "ميترا ‏حجار" خود را از قطاربه بيرون پرت مي کنند، بازاريان يک هفته تعطيل مي کنند بازار را و سرمايه هاي کشور ‏به جاي نوشتن "شادنامه"، "رنجنامه" مي نويسند.بي خود نيست...
‏10 اکتبر امسال روزي بد بود و سياه؛ مثل همه اين سالها.در اين روز نهادهاي حقوق بشري کارنامه يکساله اعدام ‏در جمهوري اسلامي را دادند دست مردم ايران و اهالي ايران سرهايشان را تکان دادند وقتي اين ريز نمرات را ‏ديدند:‏‏286 نفر اعدام شده اند. 45 اعدام در ملا عام اجرا شده. 14 زنداني سياسي و 4 زن در ميان اعدام شدگان بوده ‏اند.سن سه نفر از اعدامي ها کمتر از 18 بوده و 13 تن هم هنگام وقوع جرم کمتر از سن قانوني داشته اند.نتيجه ‏گيري :جمهوري اسلامي باز رفوزه شد.باز رفت ته کلاس.‏‏ در همين حال "شيوا نظر آهاري" از ادامه تحصيل باز مانده به خاطر دفاع از حقوق بشر."سيامک کريمي"، ‏دانش آموخته ي رشته ي حقوق دانشگاه بوعلي سينا همدان هم به مانع برخورده براي ادامه تحصيل.مانع گزينش.‏

۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

بازاریان دستگیر شده در سلولهای انفرادی زندانی هستند

Aufruf zur Unterstützung der Volksmodjahedin



Agenturen- Ein Aufruf zur Verteidigung der Rechte der Exiliraner im Irak wurde gestartet. Der Aufruf betrifft die 3500 Volksmodjahedin (PMOI) und ihre Familien, die in Camp Ashraf leben.Sie wurden im Mai 2003 von den multinationalen Streitkräften im Irak entwaffnet und bekamen den Status der “geschützten Personen” unter der 4. Genfer Konvention. Aber es sieht aktuell so aus, als hätten die Amerikaner entschieden, die Führung über Camp Ashraf der irakischen Regierung zu überlassen.
Auf den ersten Blick wirkt die Maßnahme sinnvoll, doch die iranische Regierung fordert die Auslieferung dieser Menschen.“Wenn sie ausgeliefert werden, dann erwarten sie Folter und Hinrichtung”, warnten die französische Menschenrechtsgruppe „Nouveaux droits de l’homme (Neue Menschenrechte)“ in ihrem Appell.Unter den Unterzeichnern des Aufrufs befanden sich unter anderem Raymond Aubrac, François Colcombet, früherer Abgeordneter und Richter, Bishop Gailot, Ghaleb Bencheikh (Präsident der Weltkonferenz für Frieden), Saleh Rajavi (Präsident des nationalen Widerstandsrates für den Iran), Anissa Boumediene (früher First Lady von Algerien) und Betoul Fekkar, die erste Frau im französischen Rat für Muslime.Einhundert Familienmitglieder und Verwandte der Bewohner von Ashraf hatten von ein paar Wochen einen Sitzstreik vor dem UN Hochkommisariat für Flüchtlinge (UNHCR) in Genf durchgeführt.Amnesty International schrieb einen Brief an die irakische und amerikanische Behörde, um sie an ihre Verpflichtungen gegenüber dem internationalen Recht zu erinnern, insbesondere an Artikel 27 der 4. Genfer Konvention, die die Ausweisung oder Rückführung der PMOI Mitglieder verbietet, solange multinationale Truppen im Irak präsent sind

Iran : Quarante-quatre arrestations dans une fête à Machad


Iran : Quarante-quatre arrestations dans une fête à Machad
PDF
Print
E-mail
CNRI - Quarante-quatre personnes ont été arrêtées le 6 octobre dans la ville sainte de Machad. Vingt-sept femmes et dix-sept hommes ont été interpellés par les forces de sécurité de l’Etat dans une fête.
«Nous avons envoyé cinq équipes mixtes pour stopper ce crime », s’est félicité un responsable de l'appareil judiciaire ce jour-là.
Outre les arrestations, des bouteilles d’alcool, des antennes paraboliques et autres articles illégaux ont été saisis par la police, a ajouté le responsable. Des descentes de police contre les fêtes sont une pratique de longue date des mollahs en Iran. Dans un incident du même genre, 70 personnes avaient été arrêtées à Chiraz le 19 juillet. Encore une fois, le 15 avril, le quotidien officiel Djomhouri-Islami rapportait que 67 jeunes avaient été interpellés dans une fête mixte dans le nord de Téhéran.
Dans cette affaire, les agents des FSE avaient été envoyés dans une maison où la fête battait son plein, rue Moghadas-Ardebili, selon des témoins.
Tous les participants qui n’avaient pas d’ « apparence décente», ont été arrêtés par les forces de sécurité, a ajouté un officiel local

مشاور احمدی نژاد: خودم سلمان رشدی را می کشم



علی اکبر جوانفکر ، مشاور مطبوعاتی محمود احمدی نژاد، به علت وجود پاره ای اختلافات ، به زودی پست خود را ترک و از نهاد ریاست جمهوری خدا حافظی خواهد کرد.

جوانفکر بدان علت مشاورت رییس جمهور را رها می کند که با مجموعه مردان احمدی نژاد به ویژه غلامحسین الهام و هاشمی ثمره ، دچار اختلافات شدید و عملا منزوی شده است.

وی در حال حاضر ، تنها با مهدی کلهر ، مشاور رسانه ای احمدی نژاد، روابط حسنه ای دارد.

به گزارش فرارو ، آقای احمدی نژاد استعفای جوانفکر را پذیرفته و قرار است به زودی وی را سفیر ایران کند.به احتمال زیاد ، جوانفکر ، سفیر ایران در یکی از کشورهای اسپانیولی زبان خواهد شد اما قاعدتا اسپانیا از پذیرفتن وی خودداری خواهد کرد.

وی ، زمانی که رییس دفتر ایرنا در مادرید بود ، در مصاحبه با تلوزیون دولتی اسپانیا اعلام کرد که اگر دستش به سلمان رشدی برسد ، وی را خواهد کشت. این اظهار ، باعث اخراج جوانفکر از اسپانیا شد.

در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، جوانفکر خبرنگار ایرنا در اسپانیا بود و زمانی که احمدی نژاد به شهرداری تهران رفت ، از ایرنا جدا شد و به او پیوست.

جوانفکر سپس در مبارزات انتخاباتی احمدی نژاد ، به تبلیغ برای او پرداخت و در چند نوبت ، به نیابت از او در مناظره های تلوزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری نهم شرکت کرد.

مشاور مطبوعاتی رییس جمهور ، چندی پیش در وبلاگش اعلام کرده بود که اگر جعلی بودن مدرک دکترای کردان ثابت شود ، وی باید استعفا دهد و محاکمه شود و قطعا دولت عدالت محور احمدی نژاد گریبان وی را خواهد گرفت.

اخیرا پس از قطعیت رسمی قلابی بودن مدرک وزیر کشور آقای احمدی نژاد، جوانفکر از موضع اول خویش عقب نشسته است.

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

امام جمعه: "زنان بدحجاب مانند الاغ های پالان دار هستند"




یزدفردا: حجه السلام علی برهان امام جمعه مهریز گفت افتخارما مهریزی ها مذهبی بودنمان است و در این امر قرص قرص هستیم وشوخی بردار هم نیست و بحق رسول الله خدا نکند که روزی شیاطین بخواهند مهریز بکر و دست نخورده را خرابش بکنند.
امام جمعه مهریز افزود: مردم مهریزتحمّل وجود یک خانم مانتویی را در شهرشان ندارند و دانشگاهی که بخواهد خانم مانتویی را راه بدهد نداریم وهم اکنون پوشش لباس و وضع ظاهری که بعضی از خانمها و دختران می چرخند از بی حجابی بدتر است.
حجه الاسلام برهان گفت: حدیثی است که می گوید؛ زمانی می رسد که انسانها خودشان ر امی پوشانند ولی باز هم برهنه هستند، بعضی ازعلمای آن زمان می گفتند: این حدیث اشتباه است مگر می شود انسان هم برهنه باشد وهم عریان اما امروزه با آمدن لباسهای جدید وجورابهای شیشه ای این امر ثابت شد که می شود بدن انسان هم پیدا باشد وهم ناپیدا.
وی گفت: شهر مهریز کاستیات وعاریات را نمی پذیرد، مانتویی که منجر شود به بدحجابی را نمی پذیرد چون بدحجابی از بی حجابی بدتراست.
وی گفت: انسان آدم بی حجاب را مانند الاغ لخت و بی پالان یک بار ببیند چشمانش سیر می شود و دیگر وسوسه نمی شود و شماها الاغ بی پالان ندیده اید که حتماً دیده اید و در زمان شاه زنان بی حجاب زیاد بودند ولی جلب توجه نمی کردند ولی هم اکنون زنان بد حجاب که مانند الاغ های پالان دار هستند در جامعه فراوانند و خودنمایی میکنند.
امام جمعه مهریز گفت: من نمی خواهم ترویج بی حجابی بکنم فقط می خواهم بگویم که بدحجابی از بی حجابی پلیدترو زشت تراست.
وی افزود: وظیفه ثقلین حفظ حیا، ناموس و دین مردم است که خدا امثال این گونه مؤسسات قرآنی را دراین شهرزیاد کند و خدا نیاورد روزی را که یک ناکس بخواهد در مهریزسینما بزند و دختر و پسراین شهر مذهبی را درتاریکی سالن سینما به دست هم بدهد وبه دنبال آن نامه ها و تلفن ها رد و بدل بشود.

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

به چه جرمی ؟ زن بودن ؟ یا کرد بودن ؟



کمپین آزادی برای زینب بایزیدی
بازداشت ! شکنجه ! زندان و تبعید ! به چه جرمی ؟ زن بودن ؟ یا کرد بودن ؟
خبر ؛ شگفت زده مان کرد ! چهار سال حبس در تبعید ؟ برای زینب ! ناباورانه از هم پرسیدیم بعد از حکم هانا چشممان به این حکم روشن !؟ چهار سال حبس در تبعید برای زینب بایزیدی به چه جرمی ؟ زن بودن ؟ کرد بودن ؟ انسان بودن ؟ اتهامات زینب بعد از بیست و سه روز بازداشت و بلاتکلیفی به او تفهیم شد که بی شک همه ی آن ها دروغین و واهی است . سپس در دادگاه حکمی دور از انصاف و ناعادلانه برای او صادر شد . حکمی بس ناعادلانه ! آنان که در واقعیت دغدغه ی بشریت دارند می دانند این حکم کمترین قرابتی با قوانین و اصول مصوب در قانون اساسی و مفاد بیانیه های حقوق بشری صادره در دنیا را ندارد ... اما حکم صادره برای زینب بایزیدی تنها برگ کتاب احکام ظالمانه برای فعالین کرد نیست . قلم پر کینه ی قضات دادگاه های ایران این روزها با عداوتی صد چندان برای صدور حکم فعالین کرد به گردش در می آید . هم اینک هشت زندانی عقیدتی محکوم به اعدام در کردستان وجود دارند.عدنان حسن پور(روزنامه نگار)، هیوا بوتیمار(فعال مدنی و روزنامه نگار)، فرزاد کمانگر(آموزگار ، فعال مدنی و حقوق بشر)، انور حسین پناهی(معلم و فعال مدنی)، فرهاد وکیلی(فعال مدنی)، علی حیدریان(فعال مدنی)، ارسلان اولیایی(فعال مدنی)، حبیب الله لطیفی(دانشجو و فعال مدنی). نباید از نظر دور داشت که روناک صفازاده همچنان با گذشت ماه ها از بازداشت غیرقانونی خود در بدترین شرایط ممکن در زندان نگهداری می شود . وی با وجود شرایط بسیار نامناسب خود در زندان و مشکلات جسمی اش ، در اعتراض به رفتارهای غیر قانونی صورت گرفته در زندان با حبیب الله لطیفی ، دانشجوی سنندجی ، دست به اعتصاب غذا زده و با شدت یافتن وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده است ! هانا عبدی با ابلاغ حکم دور از عدل پنج سال زندان در تبعید مدت زیادی است که در زندان در انتظار تشکیل دادگاه تجدید نظر است و ده ها تن دیگر بلاتکلیف و غیرقانونی در زندان به سر می برند ! پاسخگوی این همه بی عدالتی کیست ؟ از چه روست که در این دیار ، کرد بودن دلیل محکمی برای اثبات جرم قلمداد می شود ! کاش کسی می دانست چه جرمی به واسطه ی کرد بودن صورت گرفته ؟ آزادی خواهی ؟ برابری طلبی ؟ کدامیک ؟ اتهامات همه ی این فعالین کذب است و سراسر بی پایه ! برای مثال یکی از اتهامات بی پایه و اساس زینب بایزیدی نامی است که وی بر فروشگاه خود گذاشته است ! «زيلان» . در جلسه تفهیم اتهامات به او گفته‌ شده این اسم زنی است که در کردستان ترکیه، بیست و چند سال پیش ، عضو یکی از احزاب بوده، اما واقعیت این است که این اسم در اداره ثبت احوال کشور ایران مجاز است و اسمی کاملا قانونی می باشد(نام يك گل!!!) . دیگر اتهام او فعالیت در خصوص تغییر قوانین برای برابری زن و مرد است در حالی که فعالیت در کمپین یک میلیون امضا امری علنی و قانونی است.نمونه ای از اتهامات زینب به این دلیل در اینجا ذکر شد که بر همگان معلوم شود علیه او هیچ مدرک محکمه پسندی در دست نیست و تا کنون زینب زبان به هیچ اعترافی نگشوده است. همچنین او در اعتراض به مشکلات خود در زندان و اینکه روز ابلاغ حکم با او به زبان تهدید صحبت شده که این امر کاملا غیر قانونی است ، دست به اعتصاب غذا زده است و سلامتی او در معرض خطر است. از سوی دیگر وضعیت نامعلوم و نگران کننده ی دو زن دیگر در زندان کردستان ؛ هانا عبدی و روناک صفازاده ، موضوعی است که نمی توان به آسانی از کنار آن گذشت و آنچه اهمیت دارد این است که باید دست به تلاشی گسترده و همه جانبه زد تا زنان بی گناهی که به جرم فعالیت برای برابری حقوق خود با مردان و احقاق آن در زندانند ، از بند رها شوند . گذشته از لزوم غیر قابل انکار رسیدگی و اعتراض به احکام صادره برای همه ی فعالین کرد و تلاش برای توقف برخوردهای غیرقانونی با آنان ، نکته ی شایان ذکر این است که باید پرسید همه ی این برخوردهای غیرقانونی و ضدبشری با فعالین زن کرد از چه روست ؟ جرم آنان چیست ؟ کرد بودن و یا زن بودن ؟ چه کسی پاسخ گوست ؟

۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

خانه های بهائيان هدف آتش‌سوزى‌هاى عمدى قرار گرفته‌اند


خانه های بهائيان هدف آتش‌سوزى‌هاى عمدى قرار گرفته‌اند
نيويورك٢٨ ژوئيه ٢٠٠٨ برابر با ٧ مرداد ١٣٨٧سرويس خبرى مرکز جهانى بهائى

آتش زدن عمدى خانه‌ها و وسائل نقليۀ بهائيان در ايران تازه‌ترين روش اِعمال خشونت بر عليه آنهاست.
بانى دوگال نمايندۀ ارشد جامعۀ جهانى بهائى در سازمان ملل، گفت: "در ساعات اوليه بامداد هيجدهم ژوئيه خانۀ مسكونى خانوادۀ شاكر در كرمان طعمه حريق شد. اين حادثه تنها چند هفته پس از آن رخ داد كه اتومبيل اين خانواده بعد از دریافت تلفن‌های مکرر تهدیدآمیز، به آتش كشيده شد."
وی افزود: "همانطور كه بنا به تجربه‌هاى قبلى انتظار مى رفت، مسئولانى كه به پروندۀ اين آتش سوزى رسيدگى مى‌كردند نشانۀ‌هاى بديهى عملياتى مشكوك در اين آتش سوزى از جمله صداى انفجار را نديده گرفتند و حادثه را ناشى از اختلال و اتصال برق اعلام كردند."
به گفته خانم دوگال در پانزده ماه گذشته بهائيان ايران هدف حداقل دوازده مورد آتش‌سوزى عمدى بوده‌اند. ایشان وقایع زیر را به عنوان مثال بیان کردند:
روز پانزدهم ژوئيه در ويلاشهر چند فقره كوكتل مولوتف به حيات خانۀ خسرو دهقانى و همسرش دكتر هما آگاهى پرتاب شد. اين حوادث فقط چند ماه پس از آن رخ داد كه دكتر آگاهى به خاطر تهديدهاى افراد ناشناس در ارتباط با بهائى بودن او مجبور شد مطب خودش را در نجف‌آباد، كه ٢٨ سال بود در آنجا به طبابت اشتغال داشت، تعطيل كند.
در روز بیست و پنجم ژوئیه، اتومبیل یک بهائی سرشناس در رفسنجان، واقع در استان کرمان، توسط دو موتور سوار به آتش کشیده شد. چندی پیش صاحب اتوموبیل، سهیل نعیمی، و ١٠ خانوادۀ دیگر از بهائیان رفسنجان نامۀ تهدید‌آمیزی از طرف گروهی که خود را نهضت ضد بهائیت جوانان رفسنجان می‌نامد دریافت کردند. از جمله تهدیدهای این نامه اعلام جهاد بر ضد بهائیان بوده است.
در روز دهم ژوئن، آلاچیق بیرونی در حیاط منزل آقا و خانم موسوى، زوج بهائى مسنى كه در دهکدۀ تنگريز واقع در استان فارس زندگى مى‌كنند، با آتشى كه بر اثر ريختن بنزین افروخته شده بود، ساعت ١:١۵ بعد از نیم شب به كلى از ميان رفت. خانم و آقاى موسوى و دو پسرشان كه در نزديكى اين بنا خوابيده بودند، تصادفاً در موقع انفجار بشكه بنزینی كه براى شروع اين آتش‌سوزی استفاده شده بود، از خطر جراحت در امان ماندند.
خانواده موسوى معتقدند عامل اين آتش سوزى گمان مى‌كرده كه همۀ آنها در آلاچیقی كه به آتش كشيده شد خوابيده‌اند. آقاى موسوى بر عليه كسى كه به گمان او عامل اين آتش سوزى بوده رسماً شكايت نمود اما مقامات مربوطه به اين عنوان كه اين شخص به قرآن سوگند خورده كه در اين كار دست نداشته از پيگيرى اين پرونده خوددارى كردند. خانواده موسوى به حرمت قرآن مجید از شكايت خودشان صرف نظر كردند.
در چهارم آوريل خانه يك بهائى در بابلسر در شمال ايران به آتش كشيده شد.
در ماه فوريه در شيراز يك تاجر ۵٣ ساله در خيابان مورد حملۀ افراد ناشناسى قرار گرفت كه او را به درختى زنجير كردند، بر رويش بنزين ريختند و كوشيدند با پرتاب كبريت‌هاى روشن او را آتش بزنند.
در همان ماه فوريه در شيراز تلاش‌هاى ديگرى نيز براى آتش زدن يك خانه و وسائل نقليۀ بهائيان صورت گرفت.
در روز اول مه ٢٠٠٧ خانۀ عبدالباقى روحانى در روستاى ایول در مازندران بر اثر آتش سوزى عمدى از بين رفت.
در كرج، بخش اختصاص داده شده به بهائيان در يك گورستان به آتش كشيده شد.
خانم دوگال در اشاره به دستگيرى هفت عضو هيأت مسئول امور اوليۀ جامعۀ بهائيان ايران در ماه‌هاى مارس و مه سال جارى گفت: "حملات اخير ادامۀ تلاش مقامات مملكتى براى محروم كردن جامعۀ بهائيان ايران از رهبرى آن است." اين هفت نفر همچنان بدون اتهام مشخص و محروم از تماس با وكيل و خانواده‌هايشان در زندان اوين گرفتار هستند.
خانم دوگال افزود: "بهائيان در سراسر جهان ناظر تشديد خشونت‌ها در ايران هستند و ترس آنها از اين كه برنامه‌اى منظم در جهت آزار بهائيان در اين كشور به جريان افتاده روز به روز تقويت مى شود."
"تنها اميد آنها اين است كه آنقدر صداى اعتراض در اطراف جهان بلند شود كه حكومت ايران را وادار سازد به اين خشونت‌ها خاتمه دهد."

۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه

قربانی شدن یا حرکت اکثریت خاموش به مرور زمان





متاسفانه باید حقیقتی را قبول کنیم ,گرچه قبول کردن وشنیدنش خیلی دردناک است. اما شاید بشود گفت که سپاه پاسداران واقعی حفاظت از این آخوندهای ضد بشریت, جمعیتی کثیری از هموطنان خاموش و بی تفاوت ما هستند
این رژیم با همه آلوده بودنش به هر فسادی که بشریت تا به حال میشناخته متاسفانه در مورد مسله ای بزرگی در فرهنگ اجتماعی ما توانسته ما ایرانیها را به یک نکته اساسی یادآور شود و اینکه ما مردمی هستیم که در زیر فشار توانایی یگانگی واتحاد نداریم
در حقیقت اگر خوب دقت کنیم, جنگ بزرگ ما ایرانیان با این رژیم نیست بلکه با خودمان است.زیرا ما ایرانی ها را میشود به راحتی به دوسته تقسیم کرد. که دسته اول کسانی هستند که میشود گفت جزو فعالان سرنگونی رژیم ظلم هستند و مبارزه میکنند. و دسته دوم جمعیت بسیار کثیری از خاموشان بی تفاوت به سرنوشت مملکت
و درست در همین خلا بین این دو دسته میتوانند این آخوندها به زندگی کثیف شان ادامه دهند. طرفداران این رژیم برای جلب بیشتر سپاه خاموشان هموطنان ما همیشه در گفتگوها ادعا و تظاهر میکنند که« سیاست چیز بدی است و نباید به مسایل سیاسی کاری داشت و دخالت کرد» و یا «به ما چه» و یا «مگر آدم از جانش سیر شده که با این رژیم در بیافتد» و درآخر هم همیشه یادآور میشوند که« دشمن در پشت مرزهای ایران است و الان وقت تضعیف دولت نیست» به هرحال سعی دارند که مدام مردم را بیشتر توجه به مشکلات زندگی بدهند. و مقصر مشکلات مردم را یا دشمن واهی و یا تا حدودی مسولان نامریی بنامند
متاسفانه این رژیم توانسته نه تنها طی این 28 سال بلکه از اول اردیبهشت همین سال هم به ما نشان دهد که ما توانایی صرف فعل «غیرت داشتن» را هم نداریم وقتی از کنار خیابان میگذرید و میبیند که خانم جوانی در حال دست و پا زدن است و از شما کمک میطلبد ولی شما با این حال به راهتان ادامه میدهید و اهمیتی به جیغ و شیون آن زن نمیدهید باید گفت که شما صدای فریاد آن زن را که طی قرنها در این مملکت زن ستیز زجر میکشد را امروز میشنوید. .و شاهد آن هستید که جلوی چشم شما انسانی را میربایند و شما برای سکوت خودتان سعی در نوعی توجیه برای خودتان میکنید که مثلا « از دست من که کاری بر نمیامد
ولی در واقع در آن ثانیه سکوت سهم خود را برای پایداری این رژیم انجام دادید!.و در واقع به شما ثابت شد که به چه سادگی این رژیم میتواند اصالت غیرت مندی و شرافت و شجات شما را زیر سوال ببرد. زیرا این را خوب میدانید که ماموران خامنه ای با نفرتی همراه با نوعی لذت جنسی و با الفاظ زشت و با بیان چند آیه های اسلامی کشان کشان دختری را بر روی زمین میکشند و شما میدانید که تا چند ساعت دیگر از این دختری که در خیابان به صورت انسانی به ظاهر عادی در حال راه رفتن بوده انسانی دیگری ساخته میشود که در درون بازداشتگاه کثیف این ماموران انتظامی از او شخصیتی خورد شده و ضعیف و خار میسازند و وقتی آن دختر از آن بازداشگاه بیرون آمد و با فشاری عظیم از حقارت و سرکوب شدن تمام اجزای شخصیت با نگاهش از شما فقط خواهد پرسید.:چرا کاری نکردی؟ چرا ساکت بودی؟ پس ان غیرتی که اینقدر به خاطر آن قرنها در میان خانواده خودتان ادعایش را داشتید چه شد؟ و کجا بود؟
آن دختر جوان و نابود شده فریادش را میخواهد به آسمان برساند و شاید بخواهد بگوید اینقدر از این رژیم بد نگویید. زیرا بدتراز این رژیم شمایید ای خاموشان که برایتان همه چیز بی تفاوت است و رژیم با افتخار به ما نشان میدهد که چقدر در ما صفت « غیرت مندی» ضعیف شده آخر در کجای دنیا میتوان به راحتی انسانها را ربود و مردم باز به راه خودشان ادامه دهند؟
پس اگر بخواهیم نتیجه بگیریم میتوان گفت اگر در یک درگیری در خیابان که انسانی را دارند لگد مال میکنند و شما به جای عکس گرفتن و تماشاکردن بتوانید فورا همفکران خودتان را بیابید و نشان دهید که آن انسانی که در زیر دست پا له میشود از حمایت شما برخوردار است و اعتراض کنید, دیگر همفکران شما هم به شما ملحق میشوند و بعد مبینید که به چه سادگی , میبینید که سپاه خاموشان را بیدار کردید و ترس را در چهره ماموران قمه بدست رژیم خواهید دید اینرا خود بسیار تجربه کردم و دیدم
زیرا همانطور که میبینید مقاومت مردمی در حمایت بعضی از بانوان کشورمان در خیابانها کم کم شکل گرفته و رژیم مرتکب بزرگترین اشتباه خودش شد که این اقدامات وحشیانه را علیه بانوان کشور به صورت رسمی اعلام کرد و عملا توانست چهره واقعی خودش را و مامورانش را در خیابانها حتی برای اکثریت خاموش و بی تفاوت نشان دهد
حال سخنی کوتاه با هموطنان خاموش که تا دیروز برای آنها اهمیتی نداشت که چه مبارزانی در این کشور سالها به خاطر نسل آینده این سرزمین در سلولهای زندانهای این رژیم در حال پوسیدن هستند امروز رژیم گربیان خود شما را هم گرفته و متاسفانه و یا خوشبختانه اگر خانمی یا آقايی که اهمیت نمیداد به وضع جامعه کنونی و پیش خود, خود را سیاسی نمینامید ولی با اشتباه بزرگی که رژیم مرتکب شد توانست آن خانمی که با حجابی نسبتا متناسب در خیابانها رفت و آمد داشت و کاملا نسبت به اوضاع بی تفاوت می بود ناگهان ببیند که دیگر این رژیم فقط گریبان یک ایرانی فعال و مبارز را برای سرنگونی نمیگیرد بلکه حالا نوبت اکثریت خاموش است که قربانی شود.

۱۳۸۷ تیر ۲۹, شنبه

خاطرات یک زندانی سیاسی از209 مخوف زندان اوین


بنام سعادت ملت ایران و با درود به جانباختگان راه آزادی
خاطراتی از شکنجه گاه مخوف 209 اوین
هر جوان دلسوزی که قلبش برای میهن عزیزمان ایران می تپد و در حکومت خودکامه، ارتجاعی و مذهبی ایران شهامت آزادیخواهی داشته و فریاد حق طلبی را سر داده باشد ، بعید است که گذرش به بازداشتگاه 209 اوین نیافتاده باشد و از تازیانه های استبداد مذهبی در امان مانده باشد. در این لحظه که من از زندان رجایی شهر کرج (گوهر دشت) که خود تبعیدگاه زندانهای ایران است برای شما می نویسم ، شکنجه گاه 209 اوین کوه مردانی همچون کیوان رفیعی ، دکتر سعید ماسوری، رضا ملک افشا کننده جنایات وزارت اطلاعات ، آیت الله کاظمی بروجردی و صدها تن از هواداران وی ، و صدها مبارز گمنام ولی شجاع و حق طلب دیگر را در خود جای داده است
همه زندانیان سیاسی که اکنون بصورت محکوم و یا بلاتکلیف در جای جای زندانهای ایران عمر گرانمایه را هزینه ازادی میهن میکنند ، دوره بازداشت و بازجویی خود را در شکنجه گاه 209 اوین سپری کرده اند. بنده نیز خود جزو همین افراد بودم .اکنون نمی خواهم از شکنجه های سیستماتیک که تخلیه اطلاعات و گرفتن اعتراف بکار برده می شود چیزی بگویم . تنها می خواهم از عمل وحشیانه یکی از زندانبانها خاطره ای نقل کنم که نظیر ان را تنها میتوان در اردوگاه ( اشو تیز) نازیها المان در جنگ جهانی دوم که در کشور لهستان تاسیس نموده بودند جستجو کرد
من در سلول انفرادی بازداشتگاه اوین دوره بازجویی سختی را پشت سر میگذاشتم . حدود سه ماه بود که در انفرادی بسر می بردم و مستقیما توسط بازجوی طلایی وزارت اطلاعات و بند 209 ( سعید شیخان ) باز جویی میشودم . هر گونه کتاب و روزنامه هم برای من قدغن بود تا ایگونه ، فشار سلول انفرادی را بیشتر احساس کنم تنها کتابی که پس از تقاضا های فراوان در اختیار من قرار داده بودند قران مجید و مفاتیح الجنان بود که همان هم برایم نعمت بسیار بزرگی بود. یکی از شبهای گرم مرداد1384 پس از یک دوره بازجویی طولانی به سلول خود که برخلاف اکثر سلولهای بازداشتگاه 209 شیر اب و ظرفشویی نداشت بازگشتم و از نگهبان کمی اب برای اشمیدن تقاضا کردم . ولی نگهبان که گویا با تقاضایم چرتش را پاره نموده بودم با بی حوصلگی گفت : اب کل زندان قطع می باشد و چاره ای نداری جز تحمل تشنگی ( لازم به ذکر است که اشاره کنم اب کل زندان اوین از قناتی به همین نام تامین میشود و خیلی کم پیش می اید که اب زندان قطع شود ) من که خوب میدانستم نگهبان از روی تنبلی و بی مسولیتی چنین حرفی را به من زده برای گرفتن اندکی اب سماجت بخرج داده و تا نیمه های شب به در زدن ادامه دادم . نگهبان به هیچ صراطی مستقیم نبود تا حداقل مسلمانی خود را ثابت کرده و بار یمن جرعه ای اب بیاورد
پس از در زدنهای فراوان خسته و تشنه در انتهای سلول 2در 2 متر نا امیدانه نشسته بودم که ناگهان پنچره درب سلول باز شد و نگهبان گفت ( پارچ ابت را بیاور ) خوشحال و هیجان زده به سرعت پارچ اب را برداشته و بطرف درب سلول رفتم . هنوز یک قدم دیگر با درب سلول فاصله داشتم که صدای وحشتناکی مرا شوکه کرد چیز نا شناخته ای با فشار بسیار زیاد بصورتم می خورد و همه جا کاملا سفید شده بود . دیگر نه جایی را می دیدم و نه می توانستم نفس بکشم . گرد سفیدی که تمام فضای سلول را اشغال کرده بود شور مزه بود و بعدا فهمیدم نگهبان بی رحم بجای جرعه ای اب یک کپسول 10 کیلوی پودر خشک اتش نشانی را درون سلول من خالی کرده بود. درست همانند اتاق گاز که محکوم بمرگ را در ان خفه می کنند ، دیگر هوایی برای نفس کشیدن وجود نداشت . نگهبان حتی پنجره کوچک روی درب را بسته بود . در حالی که نفسم به شماره افتاده بود و مرگ را در یک قدمی می دیدم عاجزانه با کف دست به در سلول کوبیدم بینی خود را زیر شکاف در نگه داشته بودم تا از اندک هوایی که از زیر در بداخل سلول جریان داشت تنفس کنم
حدود 10 دقیقه بعد هوا تقریبا قابل تنفس شده بود . گردهای سفید فروکش کرده بود ولی هنوز غبار غلیضی از پودر خاموش کننده اتش ، در فضای بسته سلول وجود داشت . که یکی دیگر از نگهبانها امد و مرا به سلول دیگری در جوار سلول قبلی انتقال داد . سلول جدید کاملا لخت بود و خالی از هرگونه موکت و یا پتویی بود من مجبور بودم که در کف سلول بر روی موزائیک بخوابم . سلول جدید شیر اب ، ظرفشویی و توالت فرنگی استیل داشت ، اما ماجرا به همین جا ختم نشد . تازه به سلول جدید وارد شده بودم که بوی سوختگی به مشامم رسید ولی هیچ گاه به ان هیچ توجهی نکردم . فردا صبح ریس بازداشتگاه 209 به سلول من امد و مرا زیر مشت و لگد گرفت او در حین کتک زدن ، به من میگفت : کافر ، خون تو مباح است ، تو به مقدسات توهین کرده ای ، ملحد ، . . . ) تازه فهمیدم شب گذشته نگهبان برای توجیح عمل وحشیانه خود تنها کتابهایی را که من در سلول داشتم را به اتش کشیده و گناه ان را به گردن من انداخته
رئیس بازداشتگاه ، حتی به این مطلب که من در سلول انفرادی کبریت و یا فندکی برای آتش افروزی در اختیار نداشته ام کوچکترین توجهی نکرده بود . رئیس بازداشتگاه 209 (با نام مستعار کریمی ) مرا به همان سلول قبلی برد و آنجا من با استفاده از استدلال و شواهد موجود ثابت کردم که آتش گرفتن قرآن کریم و مفاتیح النجان پس از اسپری شدن کپسول آتش نشانی صورت گرفته زیرا تا سقف سلول روی گرده های سفید رنگ کپسول را دوده سیاه کاغذ گرفته بود و اگر کتب مقدس قبل از تخلیه کپسول آتش نشانی سوخته بودند ، باید روی دوده و خاکستر کاغذ آنها هم گردی سفید نشسته باشد .
هر انسانی با مشاهده محل متوجه ما جرا میشد ولی رئیس بازداشتگاه 209 حاضر به قبول استدلال من و عوض کردن رفتار خود نمی شد . ضرب المثلی است که می گوید :" فردی که خود را به خواب زده ، نمی توان او را از خواب بیدار کرد "
بعد از کتکهای فراوان مرا به همان سلول بی موکت و پتو باز گردانید و این دروغ را بصورت اتهام توهین به مقدسات ، در پرونده من درج نمودند . اتهامی که در صورت اثبات ، مجازات مرگ را در پی دارد. زندگی کردن روی موزائیک برای چندین روز متوالی غیر قابل تحّمل و در واقع مرگ تدریجی بود . دیگر فهمیده بودم سربازان گمنام امام زمان (!؟) به اسلام و قرآن تا چه اندازه معتقدند . دشمن در نظرم بسیار کثیف تر از آن چیزی که همیشه بود گردید . دیگر قید همه چیز را زده بودم . باید کاری می کردم که مرا از آن سلول لخت و شکنجه آور هر جور که شده ، بجای دیگری منتقل کنند . به همین خاطر تصمیم گرفتم تا جایی که در توان دارم فریاد بکشم : ( مرگ بر استبداد مذهبی ) ، ( مرگ بر جلادان خونخوار وزارت اطلاعات )،( مرگ بر خا منه ای ) و ...
اینجا بود که چند نگهبان ، وحشیانه درب سلول را باز کرده و مرا به بیرون یعنی یکی از اتاقهای باز جویی بردند . من در آنجا سخت ترین و طولانی ترین کتک زندگی خود را خوردم . چند عدد از دنده هایم شکست . دو تا از انگشتان دستم بر اثر ضربات با تون خرد شد . به پشت سرم ضربه ای وارد شد که هنوز هم بعد از گذشت یکسال و اندی ، نیمی از دید هردو چشم مرا تار کرده است و با عث سر گیجه های ممتد و صوت شدید در گوشهایم شده است
نیمی از تمام سطح بدنم کبود شده بود ، ولی خوشبختانه به هدف خود یعنی خارج شدن از آن سلول لخت و شکنجه آور رسیده بودم . هر چه بیشتر کتک می خوردم چهره دشمن را کریه تر می دیدم و در راهی که قدم گذارده بودم راسختر می شدم . بلی ، هر چه بیشتر کتک می خوردم بلندتر فریاد می زدم
نمی دانم اگر روزی بازرسان بین المللی سر زده از این شکنجه گاه بازدید به عمل آورند با چه صحنه هایی مواجه می شوند و چه شکایاتی را در یافت می کنند . البته در شکنجه گاه 209 نه تنها اجازه بازدید به هیچ بازرس بین المللی داده نمی شود ، بلکه هیچ مقامی هم در داخل خود رژیم اگر خارج از وزارت اطلاعات باشد.

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

اعتراض نسبت به بازداشت های گسترده دانشجویی




اعتراض نسبت به بازداشت های گسترده دانشجویی
کمیته گزارشگران حقوق بشر
با آغاز تعطیلات دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در ایران، طی هفته های گذشته حدود 20 دانشجو از سوی نهادهای امنیتی بازداشت شده اند. در مشهد تعدادی از دانشجویان که کمیته ای را جهت مقابله با بازداشت های خودسرانه دانشجویی تشکیل داده بودند، دستگیر شده و پس از مدتی 5 تن از آنان آزاد شدند. در تهران نیز ابتدا 3 تن از فعالان دانشجویی دانشگاه آزاد به بازداشت نهادهای امنیتی درآمدند و سپس در روز 23 تیرماه مأموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منازل بهاره هدایت و محمد هاشمی، این دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را دستگیر نمودند.
هرسال با فرارسیدن تابستان، دستگاه امنیتی در ایران با افزایش فشار بر فعالان دانشجویی اقدام به بازداشت شماری از آنان می نماید. این دستگیری های گسترده که در طول یک سال گذشته برای سومین بار تکرار شده است، درحالی صورت می گیرد که دستگاه قضایی تاکنون دربرابر افکار عمومی پیگیر، اتهامات دانشجویان بازداشت شده و علل بازداشت آنان را اعلام نداشته است.
پیش تر در تیرماه سال گذشته نیز وزارت اطلاعات اقدام به بازداشت حدود 20 تن از دانشجویان عضو دفتر تحکیم و ادوار تحکیم نمود و پس از آن در آذرماه، بیش از 50 دانشجوی طیف چپ روانه زندان شدند.
هم اکنون شمارزیادی از دانشجویان فعال و منتقد حکومت، دارای پرونده های مفتوح قضایی در دادگاه هستند. به گفته ی خانواده دانشجویان، با گذشت بیش از یک هفته از بازداشت سلمان سیما و مهدی خدایی، آنان تاکنون تماسی را با منزل برقرار نکرده اند و خانواده های این افراد در مراجعات خود به دادگاه انقلاب با پاسخ نامشخصی روبرو شده اند.
همچنین وزارت اطلاعات در اقدامی غیرقانونی، با تهدید خانواده دانشجویان، آنان را از اطلاع رسانی نسبت به شرایط فرزندانشان بازداشته است. مأموران اطلاعات با احضار پدر یکی از دانشجویان بازداشت شده، به وی اعلام کرده اند که در صورت پیگیری وضعیت پسرش و رسانه ای کردن موضوع، دخترش را نیز بازداشت خواهند کرد.
گفتنی است کلیه بازداشت شدگان روزهای اخیر در تهران به بند 209 انتقال یافته و در سلول انفرادی نگهداری می شوند.
کمیته گزارشگران حقوق بشر اقدام نهادهای امنیتی در بازداشت دانشجویان و نگهداری آنان در سلول انفرادی را امری خلاف قانون دانسته، و خواهان روشن شدن هرچه سریعتر وضعیت بازداشت شدگان است.

۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

زنان چرا ذبح اسلامی می شوند؟


زنان چرا ذبح اسلامی می شوند؟
ساسان کردستانی
خبر آنقدر دردناک است که نمی دانم از کجا باید آغاز کنم .به راستی زنان ایران چه گناه نابخشودنی مرتکب شده اند که شبانه روزدر اقصی نقاط ایران این گونه لت و پارمی شوند ؟ چرا در خلال این این 30 سال حکومت خون بار اسلامیان سیاه کار ،از هر فرصتی برای قلع و قمع دختران و زنان جوان ایران در خیابان و دانشگاه و پارک و کوه و...بهره می گیرند؟
روزنامه اعتماد : قاتل سريالي کرج در جريان بازجويي هاي فني - پليسي به ارتکاب هشت فقره جنايت اعتراف کرد و گفت براي انتقام گرفتن از زنان، آنان را مي کشته است. به گزارش خبرنگار ما قاتل سريالي زنان کرجي بعدازظهر چهارشنبه هفته گذشته پس از شش ماه تحقيقات پليسي، در حالي که به رامسر رفته بود، بازداشت شد. او ابتدا ارتکاب شش قتل را گردن گرفت اما با تحقيقات بيشتر و ساعت ها بازجويي مسووليت دو جنايت ديگر را نيز متوجه خود دانست......\"
حکومتی که ضد زن است و آشکارا در جراید و رادیو و تلویزیون آن ها را شیطان و فریب کار و توطئه گر علیه مردان لقب می دهد ، آنان را بی ایمان و "وسوسه گر" مردان و روحانیان شیعه توصیف می کند !
در خیابان ها و کوچه ها آن ها در ردیف اراذل و اوباش معرفی میکند، پس به حد کافی در جامعه این تفکر را به مردان می دهد تا "شیطان" و "اغوا کنندگان مرد" و "مفسدین فی الارض" را در چهره زنان ببینند و خود امر به معروف کنند و خود هم کار را تمام کنند!
با این سیاست شیطانی جمهوری اسلامی دیگر لازم نیست خود لزومأ حکم اعدام صادر کند، بلکه آخوند های جنایت کار روی منبر ها "زن" را آن گونه معرفی می کنند تا خفاش شب در مشهد 16 زن بد بخت را با قساوت تمام بکشد و در کرمان 8 زن توسط مأموران امام زمان در زیر پل ها قصابی شوند و حالا در کرج یک بیمار روانی که قبلن نزد پلیس سابقه داشته و آزاد شده تا 8 زن نگون بخت دیگر را بکشد تا به قول خود انتقام گرفته باشد !
انتقام از کی ؟ انتقام از "زن" که جنس دست دوم است در نظام اسلامی ! زنی که خود بزرگ ترین قربانی این رژیم اهریمنی و تبه کار اسلامی است.
مگر نه این که خود دولتمردان زنباره اسلامی از معاونت ریاست دانشگاه تا دادستان جنایت کار تهران (سعید مرتضوی) و از مسئولین حراست دانشگاه ها تا رییس پلیس تهران و مردان خدا در قوه قضاییه به داشتن خانه های فساد و حتی حرمسرا های اختصاصی شهرت یافته اند ؟
آیا سازمان امر به معروف و نهی از منکر در همدان به یک زن پزشک تجاوز نمی کند و سپس او را سفاکانه به قتل نمی رساند؟
آیا مرتضوی شکنجه گرو بیمار روانی ،به دکتر زهرا کاظمی تجاوز نمی کند و سپس او را با شکنجه نمی کشد و مخفیانه چال نمی کند ؟
آیا در دانشگاه مازندران یک دختر دانشجو توسط مأموران حراست ( حراست از چی؟) مورد تجاوز قرار نمی گیرد و آن دختر بی پناه با پرناب خود از طبقه پنجم همان ساختمان حراست خودکشی نمی کند تا داغ این ننگ را پاک کند؟
آیا این خود حکومت قصابان اسلامی نیست که داغ ننگین خود را بر پیشانی میهن اشغال شده ما زده اند و هر روز و هر ساعت از جنایتی به جنایت دیگر می غلطند تا چرخ های این آسیاب قتل و کشتار با جریان خون مردان و زنان ایران باز به گردش مصیبت بار خود ادامه دهد؟
و آن چه امروز در کرج رخ می دهد چیزی نیست جز به بار نشستن درخت کینه اسلام تشیع از جنس زن. میوه ای که ثمره 30 سال دشمنی آشکار و تبلیغ شبانه روزی علیه انسان هایی است که بزرگ ترین جرم شان "زن" بودن است، زن ایرانی !

۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه

از چپق تا جنایات مقدس سید علی


او کیست ؟
بله میدانم همه شما به اسم او را می شناسید او کسی نیست جز علی خامنه ای
نمی دانم در جریانات قبل از انقلاب چه بر او گذشته ولی اینرا می دانم که او در جنایات مقدسش روی رژیم شاهنشاهی را با رژیم جمهوری به ظاهر اسلامی خود سفید کرده است
در عرف جامعه ما ایرانیان مرسوم است در دادن القاب به دیگران مبالغه می کنیم در غیر اینصورت آنرا نشانه بی احترامی به آنان تلقی می کنیم
مثال : تزریقاتچی را با عنوان آقا یا خانوم دکتر صدا می زنیم
گروهبان نیروی انتظامی را جناب سروان و سروان را سرهنگ خطاب می کنیم
حال روشن است که به یک روحانی نه چندان با سواد حجت السلام والمسلمین یا آیت ا... گفته شود . از همان روزهای اول یکی از ایدولوژیستهای سپاه بود و آنقدر روحانیون برتر از او در حزب جمهوری به ظاهر اسلامی بود که در خوابش هم نمی دید یک شبه تکیه بر جای رهبری و ولایت فقیه بزند به همین دلیل با خیالی آسوده با دست راستش پیپ می کشید وبا تکیه بر قدرت نظامی سعی بر کشتن و از بین بردن افراد مخالف وحتی غیر خودی می کرد
بعدها او توسط استکبار دینی شناسایی شد و باید حفظ می شد حتی اگر خود نداند
نمی دانم چرا باید بمب کنار او اینقدر ضعیف می بود که فقط او را راهی بیمارستان کند تا در روز انفجار دفتر حزب جمهوری به ظاهر اسلامی در آنجا نباشد و سران و بزرگان حزب یکجا نابود شوند و از آنسو رفسنجانی کسی که علاقه زیادی به اقتصاد برتر دارد نیز وقتی از دفتر حزب بیرون آمد با انفجاری عظیم آنجا با خاک یکسان شد
اتحاد بین دو قدرت نظامی و اقتصادی آخوندهای سیاسی دینی از همانجا آغاز شد ( خامنه ای و رفسنجانی ) بله
پس از این وقایع با توجه به موقعییت جنگ او یک قدرت نظامی آخوندی به حساب می آمد و تکیه بر پست ریاست جمهوری زد تنها شش ماه از دور دوم ریاست جمهوریش مانده بود که خمینی در بستر بیماری مرد
فردای آنروز این اتحاد به نقظه قوت خود ثمره عظیمی داد آقای رفسنجانی شهادت داد که خمینی قبل از مرگش با اشاره دستش و گفتن ( مثلا این آقا ) او را برای ولایت مناسب می دانسته ویک شبه برای او رساله نوشتند و مقام مرجع تقلید به او دادند . رفسنجانی نیز با زد و بندهایی رییس جمهور شد که این پایه های قدرت اقتصادی او را محکمتر از هر فردی در ایران و حتی جهان نمود
در دست داشتن صدا و سیما و تمامی رسانه های جمعی ایران آنها را کمک می کرد که برای خودشان چهره سازی کنند که بهترین دکترها و گریمورها طراحان و چهره پردازان را در اختیار بگیرند تا خود را در چشم ساده بین مردم نمایان کنند
و با قدرت قهریه و نظامی هر صدایی را خفه کنند آنها پایه گذاران نظام و جو خودی و غیر خودی هستند حتی در بین روحانیون نیز غیر خودیها را نیست و نابود می کنند همچون : بروجردی منتظری سیستانی و قمی ... تا چه برسد به مردم و خواست آنها.

۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

مسبب اصلی این فجایع شخص خامنه ای است نه احمدی نژاد




در ظاهر در این مملکت رییس جمهور شخص اول مملکت است و دارای قدرت و نفوذ. بسیاری از مردم عادی نیز بر این باورند. اما هم میهن گرامی شما که از احمدی نژاد انتقاد می کنید و او را مسبب اوضاع نابسامان اقتصادی کشور می دانید آیا به راستی باورتان شده است که رییس جمهور در ایران کاره ای است. هنگامی که احمدی نژاد می آید و در باره انکار هلوکاست داد سخن می گوید شما فکر می کنید که حرفهای خودش است. خیر چنین نیست. در ایران مسبب همه بدبختی ها و تیره روزی های ما شخص سید علی خامنه ای است. آقای خامنه ای من از تو ترس و هراسی ندارم. تو از نظر من هیچ ارزشی نداری. تو لیاقت رهبری کشور مرا نداری. این کشور متعلق به امام زمان تو نیست. این کشور مال مردم ایرانست. اگر خمینی شش ماه دیرتر مرده بود دوره ریاست جمهوری تو هم تمام می شد و کس دیگری رهبر می شد. مگر تو که هستی که نتوان از تو انتقاد کرد. نکند باورت شده که با امام زمان ارتباط داری. تو فکر می کنی نزد مردم ایران محبوب هستی. عده ای بسیجی مزدور را دور خودت جمع کرده ای و آنها هم مجیزت را می گویند باورت شده همه اینگونه می اندیشند. عواملت عرصه را بر مردم تنگ کرده اند. ظلم و فساد تمام کشور را برداشته است. تو می دانی فقر یعنی چه؟ بدبختی یعنی چه؟ قرض یعنی؟ گرسنگی یعنی چه؟ تمام ثروت این کشور را به بیگانگان می بخشی مگر ارث پدرت است. مگر تو مالک جان و مال و ناموس مردم هستی. اگر می خواهی از میزان محبوبیتت در جامعه با خبر شوی با لباس مبدل بیا توی خیابون فقط سوار دو سه تا تاکسی شو از میزان ارادت مردم نسبت به خودت با خبر می شوی. شوق زیستن را در همه کشته ای. امیدی به آینده ندارم. دلم میخواد بمیرم اما نه مثل محمدی ها نه مثل فیض مهدوی ها. خون ما بیخود دارد هدر می رود. می خواهم با تو بجنگم بعد توسط عواملت کشته شوم. سلاح من قلم من است سلاح تو هزاران مزدور سینه به چاکت است که برای چند هزار تومان مثل آب خوردن آدم می کشند. تو همه را دشمن می دانی تاکنون نشده است که بگویی مخالفان ما همیشه می گویی دشمنان ما. معلمان را کارگران را زنان را خلاصه هر که را با حکومت شما مخالف است را دشمن می نامید. چطور است که همه مردم ایران دشمن شما هستند. در آیین شما جایی برای مخالفان نیست. یا همه باید موافق باشند یا کشته شوند. دل من از دست مردم شکسته است. آنها که ظلم را می بینند اما جرات اعتراض را ندارند. با شما هستم ای مردم ایران آیا اینگونه زیستن ارزشی دارد؟ زندگی بخور و نمیر چه ارزشی دارد؟ شما چه لذتی از زندگی می برید؟ تمام ثروت کشور در دست عده ای آخوند است. آیا از خود بیزار نمی شوید وقتی می شنوید که ثروت کشور را آخوندها به اعراب پیشکش می کنند؟ آیا از خود بیزار نمی شوید وقتی می بینید آخوندها برای بقای خود کشور را تاراج می کنند؟ تو را به خدا بس است. من هم مسلمان هستم اما شما را به همان محمدی که به او اعتقاد دارید بس است خواری و ذلت. مگر امام حسین شما نگفته است که من زیر بار ذلت نمی روم شما که داعیه ادامه راه او را دارید پس چرا سکوت کرده اید. نکند فکر می کنید آمریکا می آید و اینها را بیرون می اندازد و آزادی را به شما هدیه می کند؟ این کشور مال من و توست. خودمان باید آزادش کنیم. آزادی هزینه دارد. زندان دارد. مرگ دارد. از هستی ساقط شدن دارد. بیچاره شدن دارد. مرگ عزیز دارد. بدون دادن هزینه کاری از پیش نمی رود. نافرمانی مدنی و دیگر نسخه هایی از این دست کارایی ندارند. مگر ما چند بار به دنیا می آییم که اینگونه زندگی بکنیم. آقایان برای بقای حکومتشان از هیچ جنایتی رویگردان نیستند. اگر شده همه مردم ایران را می کشند همه ثروتهای کشور را به باد می دهند. قدرت بسیار شیرین است و بسیار دل کندن از آن سخت است. هموطن من آخوندها دارند کشور ما را نابود می کنند. نگذارید آیندگان به بی غیرتی ما بخندند و تف و لعنتشان را نثارمان کنند. نگذارید. اندکی فکر کنید...

۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه

اعتصاب غذای 10 زن زندانی


اعتصاب غذای 10 زن زندانی
اعتصاب غذاي محبوبه كرمي و نه زن ديگر در اعتراض به ادامه بازداشت غير قانوني شان
مدرسه فمينيستي: عصر امروز يكشنبه 16 تير ماه محبوبه كرمي در تماسي كوتاه با خانواده خود گفته است به اتفاق نه زن ديگر كه در يك سلول تنگ و كوچك در بند نسوان حبس شده اند؛ دست به اعتصاب غذا زده اند.
محبوبه دليل اعتصاب غذاي خود و هم بندانش را اعتراض به بلاتكليف نگاه داشتن آنها در زندان دانسته است.
اين ده زن كه در ميانشان زني 70 ساله و دختري 17 ساله نيز هست به دليل آنكه از سه هفته پيش بدون آنكه هيچ جرمي مرتكب شده باشند در زندان به سر مي برند نسبت به وضعيت خود اعتراض دارند. آنها در اين مدت نتوانسته اند با قاضي پرونده ملاقات داشته باشند.
محبوبه كرمي به خانواده خود گفته است به دليل عدم برخورد مناسب با آنها؛ اجازه ندادن براي هوا خوري؛ در اختيار قرار ندادن كاغذ و قلم براي نوشتن شكواييه به معاون زندان و نرساندن صداي اعتراض آنها به مسئولين؛ و بلاتكليفي و نامعلوم بودن وضعيت آنها همگي به اتفاق تصميم گرفته اند دست به اعتصاب غذا بزنند.
در همين رابطه صبح امروز پوربابايي وكيل محبوبه كرمي به دادگاه انقلاب مراجعه كرده است اما هيچ گونه پاسخي از سوي مسئولين دادگاه به او داده نشده است.
صديقه مصائبي مادر محبوبه نيز كه در بستر بيماري بسر مي برد براي پيگيري وضعيت دخترش تا كنون بارها تماس تلفني با دادگاه انقلاب داشته است اما هر بار با لحني نادرست و غير مسئولانه با اين مادر شصت و سه ساله برخورد شده است.
محبوبه كرمي بيست و چهارم خرداد در حالي كه سوار بر اتوبوس شركت واحد در حال گذر از خيابان ولي عصر بوده است با زور مشت و لگد و باتوم ماموران لباس شخصي به اتفاق ديگر مسافران عادي اتوبوس باز داشت شد.

۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه

این رژیم فاسد ضد بشر احتیاجی به دشمن خارجی ندارد


این عکسها احتیاجی به توضیح ندارد. (در پائین آمده است) فقط یک دهن کجی به آنها که چشمهایشان را میبندند و میگویند دشمن خارجی در کمین ملت و کشور ما نشسته است. کشوری که با داشتن چهارمین ذخایر نفت جهان مسئولانش در ساختمانهای میلیارد تومانی زندگی کنند و کاندیداهای وزارتش با رابطه و نظامی گری به ثروتهای هنگفت رسیده باشند و علنا اعلام کنند که چقدر ثروت اندوخته اند (کاندیدای وزرات نفت احمدی نژاد را که بخاطر دارید) و این وضع مدارس کشور و دانش آموزانش باشد، احتیاج به دشمن خارجی ندارد
راستی این همان طعم شیرین نفت بر سر سفره های مردم نیست که آقای احمدی نژاد وعده اش را داده بودند. آیا هنوز هم معتقدید که انرژی هسته ای مهمترین حق مردم ایران است. سو تغذیه را در چشمهای این دانش آموزان دیده اید؟
این چند خط را برای شمایی که با درد آشنایید ننوشتم که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. بیشتر خواستم دهن کجی کرده باشم به آنها که با استفاده از نام اسلام و ایران و ملیت و هزار جور ترفند دیگر سعی در توجیه نظام جمهوری اسلامی دارند و هرکه را مخالفشان باشد ضد انقلاب و کافر و فاسد اخلاقی مینامند. فاسد اخلاقی هم اوست که با دیدن چنین عکسهایی هنوز چشمهایش را میبندد و از این حکومت دفاع میکند. چگونه است که امامان جمعه کشور تار موی بیرون افتاده دختری را از پشت شیشه ماشنیهای ضدگلوله اشان میبنند اما یک کلمه از وضع این دانش آموزان تا بحال چیزی نگفته اند. امروزه حتی در دورترین کشورهای آفریقایی که حتی دولت مرکزی مشخصی هم ندارند مدارسی اینچنینی به سختی پیدا میشود ولی در کشور اسلامی امام زمان به راحتی میتوان پیدا کرد و با افتخار عکسهایش را هم چاپ کرد.

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

ازبس ستاره کشتید ، روی زمان سیاه است




ازبس ستاره کشتید ، روی زمان سیاه است
هم این زمین سیاه است ، هم آسمان سیاه است
روبسته زان نشستید ، در پیش گاه تاریخ
کز این همه جنایت ، رخسارتان سیاه است
دست قلم شکستید ، پای سخن ببستید
ای روشنی ستیزان افکارتان سیاه است
هر تار موی یک زن ، بندد مسیر تقوا ؟
این خود گواه آن بس، پندارتان سیاه است
هر حيله اي كه دارید در آستین تزویر
هر جادویی که بستید در کارتان سیاه است
هرخطبه ای که خواندید،هرجمعه برسرکوی
خلقی گریست زیرا ، گفتارتان سیاه است
میخانه ها ببستید ، بتخانه ها گشودید
با خون وضو نمودید،کردارتان سیاه است
شد پرده ی سیاهی ، معیار پاکی زن
ای صبحدم گریزان ، معیارتان سیاه است
زین شرم روی ما نیز در هر مکان سیاه است
از بس ستاره کشتید ، روی زمان سیاه است




اين ترانه را به هزاران هزار انسان سياسی که قتل عام شدند، تقديم می کنم. شعر " از بس ستاره کشتيد" سروده خانم شيرين رضويان می باشد.

۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

گزارشی تکاندهنده از اعدام نوجوان 17 ساله در سنندج


گزارشی تکاندهنده از اعدام نوجوان 17 ساله در سنندج
سایت روزنا: یک هفته پس از اجرای حکم اعدام نوجوانی بنام محمد حسن‌زاده در زندان سنندج، سخنگوی قوه قضاییه در مورد اجرای حکم این نوجوان اعلا‌م کرده بود: “در قانون چیزی به عنوان اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال نداریم و آن چیزی که در قوانین برای افراد ۱۵ تا ۱۸ سال وجود دارد، بحث قصاص است. محمد حسن‌زاده نیز که از سنندج به دار آویخته شد در زمان اجرای حکم بالا‌ی ۱۸ سال بود.”
اظهارنظر جمشیدی، از آنجا که سن محمد حسن‌زاده در زمان اجرای حکم به گفته منابع آگاه کمتر از ۱۸ سال اعلا‌م شده بود، کنجکاوی‌ها را آنچنان برانگیخت که تنها دیدن شناسنامه محمد می‌توانست ابهام این ماجرا را برطرف کند.

پدر محمد از روز به دار آویخته شدن پسرش خبر نداشت. نه پدرش و نه مادرش که از روز دفن جسد محمد هر روز بر سر مزارش می‌رود.
پدر محمد در این‌باره می‌گوید: “ما اصلا‌ خبر نداشتیم محمد را اعدام کردند. یکی دو روز پس از اینکه پسرم را به دار آویختند در ده اهالی از اینکه پسرم اعدام شده است، حرف می‌زدند. من باور نمی‌کردم. به زندان سنندج رفتم. از آنجا که پیش از آن هم چندین مرتبه رفته بودم و نگذاشته بودند با پسرم صحبت کنم و او را ببینم، فکر می‌کردم آن روز هم از دیدن پسرم جلوگیری می‌کنند اما مسوولا‌ن زندان در کمال ناباوری به من گفتند که جنازه محمد را برای دفن تحویل بگیرم. باورم نمی‌شد. پسرم را اعدام کرده بودند بدون اینکه حتی به ما خبر بدهند. اولیای دم پرونده محمد از ماجرا خبر داشتند. در روز اجرای حکم تنها آنها برای مراسم دعوت شده بودند و پس از اجرای حکم به اهالی گفته بودند که محمد را اعدام کردند.”

با به دست آمدن شناسنامه محمد حسن‌زاده حالا‌ دیگر ابهامی در کار نیست چرا که او در زمان اجرای حکمش تنها ۱۶ سال و ۱۱ ماه سن داشته و در زمان قتل هم ۱۴ ساله بوده که در نهایت هم در بیست‌ودومین روز خردادماه سال جاری به دار آویخته شد.
حالا‌ سخنگوی قوه قضاییه که به صراحت در جلسه هفتگی خود در واکنشی به بیانیه اتحادیه اروپا اعلا‌م کرده بود، محمد حسن‌زاده در زمان اجرای حکم بالا‌ی ۱۸ سال داشته است با دیدن برگ اول شناسنامه محمد که حکایت از تولد او در سال ۱۳۷۰ دارد، چه خواهد گفت؟

۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

یک جوان 17 ساله در معرض اجرای حکم قصاص چشم


یک جوان 17 ساله در معرض اجرای حکم قصاص چشم
روزنامه اعتماد: دادگاه کيفري استان اصفهان که راي بر قصاص چشم يک جوان 17 ساله داده بود، اجراي اين حکم را با توجه به نظريه پزشکي قانوني متوقف کرد. اين حکم پس از آن صادر شد که يک جوان دانشجو در جريان نزاع چشم راست خود را از دست داد و در دادگاه براي متهم درخواست قصاص کرد.
قضات شعبه 17 دادگاه کيفري استان اصفهان که مسووليت رسيدگي به اين پرونده را برعهده داشتند، با استناد به ماده 269 قانون مجازات اسلامي قصاص چشم متهم را قانوني تشخيص دادند. در اين ماده قانوني تصريح شده است؛ «قطع عضو يا جرح آن اگر عمدي باشد موجب قصاص است و حسب مورد مجني عليه مي تواند با اذن ولي امر جاني را با شرايطي که ذکر خواهد شد، قصاص نمايد.»
هيات قضات پس از تصميم گيري براي صدور حکم مبني بر قصاص عضو متهم، موضوع را به پزشکي قانوني اعلام کردند تا نظر اين سازمان را درباره کيفيت و نحوه اجراي اين حکم جويا شوند. متخصصان پزشکي قانوني پس از مطالعه حکم دادگاه با توجه به شرايط موجود طي نامه يي به دادگاه کيفري استان اصفهان قصاص چشم پسر نوجوان را مقدور ندانستند و اعلام کردند در صورت اجراي اين حکم امکان آسيب به اعضاي ديگر بدن متهم وجود دارد.
پس از صدور اين نظريه قضات دادگاه اجراي حکم را متوقف کردند چرا که در ماده 272 قانون مجازات اسلامي پنج شرط براي اجراي حکم قصاص عضو تعيين شده است که طبق اين شروط بايد تساوي اعضا در سالم بودن، اصلي بودن و محل عضو مجروح يا مقطوع رعايت شود، همچنين قصاص نبايد موجب تلف شدن جان يا عضو ديگر يا بيشتر از اندازه جنايت باشد.
با صدور دستور توقف اجراي حکم قصاص دانشجوي مجروح به اين تصميم اعتراض کرد و قضات اعتراض وي را وارد دانستند اما بار ديگر اجراي حکم را به اعلام نظر کارشناسان متخصص منوط کردند.

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

نامه ارژنگ داودی


نامه ارژنگ داودی: من قربانی ستمبارگی فقيه خونخوارم
انشتار: فعالان حقوق بشر در ايران
نامه ارژنگ داودی در پنجاه وششمين روزاعتصاب غذا خطاب به افکار عمومي
با ياد خدا
با نام انسان ، به نام عشق ، به نام خرد ، به نام آزادي و به نام اخلاق
آزاديخواهان جهان ، هم ميهنان گرامي اي آدمهايي که بر ساحل بساط ...
من قربانی ستمبارگی فقيه خونخوارم،
به استحضار همگان ميرسانم که پس از پنج سال پيگيريهاي بي حاصل به ناچار در اعتراض به رفتارهاي غيرانساني نيروهاي امنيتي - اطلاعاتي رژيم به سرکردگي آدمخوار معروف حسن حداد ، معاونت امنيت از روز جمعه 30/1/87 در سلول انفرادي زندان اوين (ابوقريب) اعتصاب غذاي نامحدود خود را اعلام نمودم .
همانطوري که انتظار ميرفت زندانبانان اوين به جاي انعکاس دلايل اعتصاب غذا که دقيقاً با قوانين رژيم انطباق کامل دارد ، مکرراً مرا تهديد کرده و نهايتاً در تاريخ 8/2/87 بر اساس يک دستور کتبي بدون نام و نشان و امضاء ؟! با غل و زنجير به زندان مخوف زندان رجايي شهرکرج که شکل دخمه هاي قرون وسطايي را در ذهن آزادگان تداعي ميکند انتقال دادند .
سه تن از سرکردگان معلوم الحال و قانون ستيز اين زندان به نامهاي آجير ، علي محمدي و ترابي پس از بي نتيجه يافتن تهديدهاي پيشين زندانبانان اوين بدون توجه به طرح طبقه بندي جرايم و تفکيک زندانيان مرا به بند 6 سالن 16 فرستادند که ظرفيت آن براي نگهداري 34 زنداني ميباشد ولي 210 نفر در آن به طرز رقت آوري در هم مي لولند. علاوه بر اين بر اکثريت زندانيان اين بند را جانيان بالفطره و منحرفان اخلاقي ، قاتل و سارق مسلح تشکيل ميدهد بلکه يکي از مسئولان آن به نام علي بخشي معروف به حاجي بخشي است که در قتل زنده ياد زهراکاظمي نقش مستقيم داشته است!؟
الف - خلاصه اتهامات :1- تشکيل و اداره جنبش آزادي ايرانيان... به منظور براندازي ...2-نوشتن و انتشار مانيفست جمهوري سکولار ... به منظور تشويش اذهان عمومي ...3-سازماندهي محکومان و فعالان سياسي ... به منظور تداوم مبارزه عليه حکومت ...4- تهيه فيلم مستند ايران ممنوع (Forbidden Iran) به منظور سياه نمائي چهره حکومت ...
ب - دلايل اعتصاب غذا :1-به مدت چهارسال امتناع از تحويل يک نسخه از کيفرخواست 36 صفحه اي صادره از سوي شعبه 12 بيدادرسي انقلاب به رياست بازپرس شکنجه گر سيد محمود طباطبايي نژاد و يک نسخه از دادنامه هفت و نيم صفحه اي شعبه 26 بيدادگاه انقلاب به شماره "د ط/72/83" به رياست قاضي امنيتي حسن حداد .2-عدم امکان معالجه خونريزي لثه هاي بنده ناشي از ضربات وارده به دهان و دندان تحت شکنجه در سال 82 3-صدور حکم نفي بلد ، تبعيد به زندان بندرعباس که بر اساس قوانين رژيم در صلاحيت شعبه 26 بيدادگاه نبوده است.4-انحلال مجتمع آموزشي و فرهنگي پرتو حکمت و مصادره ملک موصوف به مدرسه پس از 23 سال سکونت مستمر وبلامعارض .5-عدم رعايت مقررات مندرج در آئين نامه اجرايي سازمان زندانها و تضييع کامل حقوق زندانيان سياسي 6-امحاي مغرضانه بخشي از اسناد ضبط شده توسط نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي و عدم استرداد موبايل ، اتومبيل ، کامپيوتر ، لب تاپ ، وجه نقد و نيز ساير اسناد نامعتبر به پرونده از قبيل سند مالکيت ، وکالت نامه ، صلح نامه ، نامه ها و عکسهاي خانوادگي ، مدارک تحصيلي ، شناسايي ، دستنوشته ها ، شعر ، مقاله و... غارت حتي قالي ها ، رخت ، لباس ، يخچال تلويزيون ، وسايل خانه و آشپزخانه از قبيل بشقاب و قاشق و چنگال ؟؟؟!!!
در پايان همانطوري که در وصيتنامه تنظيمي در بند امنيتي 2 الف مستقر در زندان اوين نيز به صراحت اعلام نموده ام، مصراً خواستار آن هستم تا جنازه ام بدون هيچگونه معاينه پزشکي و غيرپزشکي به آمريکا ارسال و در آنجا به افراد نامبرده در وصيت نامه تحويل گردد تا پس از سرنگوني رژيم ستم شيخي و نيل ايرانيان به آرمان آزادي به مام ميهن بازگردد.
زنده باد آزادي / مرده باد استبداد / ايران هرگز نمي ميردارژنگ داودي / معلم ، شاعر ، نويسنده زندان رجايي شهر کرج - بند 6 سالن 16پنج شنبه 23/3/78 در پنجاه و ششمين روز اعتصاب غذا

لیست پراکسی